چرا جوجه از جاده گذشت ؟
همانطور که قبلاْ هم نوشتم مسالهی متن چندصدایی در حوزهی متون فرهنگی مدرن یکی ازچالش برانگیزترین و در عین حال جذاب ترین مباحث است . پایهگذار این بحث میخاییل باختین بزرگترین متفکر و نظریهپرداز روسیه در قرن بیستم و به زعم بسیاری از صاحب نظران مانند رومن یاکوبسون برگترین نظریهپرداز علوم انسانی قرن بیستم جهان است . باختین کاملترین نمونه ی رمان چندصدایی را آثار داستایوفسکی و رابله می داند . به همین اندازه کفایت می کنم چون اصولاْ قصدم از نوشتن این یادداشت پرداختن تفصیلی به این مبحث نبود . ( هرچند جزء حوزه های مورد علاقه و مطالعه ی من است و شاید به زودی مطالبی تفصیلی در این زمینه در وبلاگ نوشتم . ) هدف از این مقدمهپردازی اشاره به طنزی آمریکایی بود که چندی پیش میخواندم و متوجه شدم چقدر خوب در قالب مطایبهی رندانه از امکانات چندصدایی بهره گرفته است . عنوان مطلب سوالی است که مطرح میشود با عنوان : چرا جوجه از جاده گذشت ؟ ( همانطور که میبینید سوالی ساده و بی اهمیت به نظر میرسد ولی طنز قضیه در پاسخهایی که به آن داده اند نهفته است . ) شخصیتهای سیاسی ، علمی و فرهنگی هرکدام با دیدگاه خود به سوال پاسخ دادهاند .
ال گور( احتمالاْ در بحبوحهی مبارزات ریاست جمهوری آمریکا ) : من برای آرمان جوجهها میجنگم و مبارزه ی من برای جوجهها همین الان در حال شکلگیری است . من دست از مبارزه در راه آرمان جوجه هایی که می خواهند از جاده بگذرند برنمیدارم ! من به نفع جوجهها خواهم جنگید و آنها را ناامید نخواهم کرد .
.......................................
جورج . دابلیو. بوش : من معتقد نیستم که ما نیازی به عبور جوجهها از جاده داشته باشیم . من می گویم بیایید جاده را به خود جوجهها واگذار کنیم و بگذاریم آنها خود تصمیم بگیرند . دولت باید دست از خفه کردن جوجهها بردارد تا آنها بتوانند از جاده عبور کنند .
.......................................
رالف نیدر: جوجهها در مورد اعتقاد به اینکه اصلاْ جادهای وجود دارد توسط تولیدکنندگان شیطانصفت لاستیک خودرو فریب خوردهاند . جوجهها نادان نیستند ولی این جامعهی ماست که به سازندگان لاستیک پول می دهد تا چیزی را بسازند که به جاده نیاز داشته باشد و بعد آنها هم جوجهها را به طمع می اندازند که عبور از جاده منفعتی در خود نهفته دارد . مرگ بر جادهها و زنده باد جوجهها !
........................................
پت بوکانان : دزدیدن شغل از یک آمریکایی سختکوش و نجیب !
........................................
دیک چنی : جوجهها خوش شانس هستند چون بال دارند . آنها میتوانند هروقت که خواستند پرواز کنند . جوجهها نمی خواهند از جاده بگذرند . آنها نیازی به کمک برای عبور از جاده ندارند . در واقع ، من خودم به شخصه هیچ علاقه ای به عبور از جاده ندارم .
........................................
سناتور لیبرمن : من به این مساله اعتقاد دارم که هر جوجهای حق پرستش خدای خود را به سبک و سیاق خود دارد . گذر از جاده سفری معنوی است و هیچ جوجهای نباید از حق مسلم خود یعنی عبور از جاده آنهم به سبک و سیاق خود بازداشته شود .
........................................
جری فال ول : دلیلش آن است که آن جوجه همجنسباز بود ! آیا این موضوع واقعاْ برایتان واضح نیست ؟ چطور شما مردم نمیتوانید این حقیقت مسلم را که پیش چشمانتان است ببینید ؟ جوجه با عبور از جاده می خواست به جانب "دیگری" برود . این چیزی است که " آنها " به آن جانب " دیگر" میگویند . بله دوستان من ، آن جوجه همجنسباز است . و اگرآن جوجه را بخورید شما هم همجنسباز خواهید شد . من میگویم جوجهها را تحریم کنیم ؛ تا زمانیکه بتوانیم تکلیف این کثافتی را که رسانههای لیبرال با الفاظ به ظاهر بیضرری مانند جانب " دیگر" از آن یاد میکنند روشن کنیم . آن جوجه به هیچ وجه نباید اجازهی عبور از جاده را داشته باشد . به همین روشنی که من می گویم .
............................................
دکتر زئوس : آیا جوجه از جاده گذشت ؟ آیا وقتی از جاده رد میشد قورباغه هم همراهش بود؟ بله ! جوجه از جاده گذشت ،اما اینکه چرا گذشت کسی به من چیزی نگفت !
............................................
ارنست همینگوی : مردن .... در باران .... به تنهایی !
.............................................
مارتین لوتر کینگ پسر: من دررویای جهانی هستم که در آن همهی جوجهها آزاد خواهند بود که از جاده بگذرند بدون آنکه انگیزههای آنان مورد پرسش واقع شود .
.............................................
پدربزرگ : در دوران ما ، هرگز نمی پرسیدیم که چرا جوجه از جاده گذشت . کسی به ما می گفت که جوجه از جاده گذشت و همین ، کاملاْ کافی بود .
.............................................
ارسطو : این طبیعت جوجه هاست که از جاده بگذرند .
...............................................
کارل مارکس : این یک امرمحتوم تاریخی بود .
...................................................
صدام حسین : این یک شورش بدون انگیزه و طغیان کور بود و ما درمورد استفاده از ۵۰ تن گاز عصبی در این قضیه ، کاملاْ خود را محق می دانستیم .
.........................................
رونالد ریگان : کدام جوجه ؟
........................................
کاپیتان جیمز .تی .کرک : بیباکانه به قلب جایی نفوذ می کنیم که تاکنون پای هیچ جوجه ای به آنجا نرسیده است .
......................................
فاکس مالدر : گذرش از جاده را با چشمان خودت دیدی . چند جوجهی دیگر را باید گذشتن تا تو ایمان بیاوری ؟
.....................................
فروید : این حقیقت که اصولاْ به مساله ی گذر جوجه از جاده توجه میکنی ، بیانگر ناامنی جنسی نهفتهی توست .
.....................................
بیل گیتس : من به تازگی نسخهی e-chicken 2000 را منتشر کردهام که نه تنها از جاده میگذرد بلکه تخم هم میگذارد ،اسناد مهم شما را دستهبندی و مرتب میکند ، دسته چکتان را تنظیم میکند ، و اینترنت اکسپلورر بخشی جداناشدنی از e-chicken است .
...................................
اینشتین : آیا به واقع ، جوجه از جاده گذشت یا این جاده بود که در زیر پای جوجه حرکت کرد؟
...................................
بیل کلینتون : من با آن " جوجه " از جاده نگذشتم . منظورتان از " گذشتن " دقیقاً چیست؟ ممکن است لطفاً منظورتان از واژهی " گذشتن " را تعریف کنید ؟
..................................