وبلاگ نویسی : سرآغاز

چهارشنبه، 6 مهر، 1384

امروز برای نخستین بار است که در این وبلاگ می‌نویسم . دل مشغولی جالبی است . نوشتن از چیزهایی که دوست داری و به اشتراک گذاردن آن با دیگرانی که می توانند در همسایگی تو و در همان کوچه ای باشند که تو هستی و یا هزاران کیلومتر دورتردر آن سر دنیا . جالب است علاقمندان هنر به طور عام و عاشقان سینما به طور خاص همیشه در نوستالژی گذشته  غوطه ورند و مثلن هیچگاه نوستالژی زدگان را یارای مقایسه رابرت دنیروی متاخر با کری گرانت متقدم نیست . حتی اگر دنیروی اکتورز استودیویی واقعن در راننده تاکسی یا گاو خشمگین  اسکورسیزی بسیار بهتر از گرانت در (من عروس مذکر زمان جنگ بودم ) یا ( میمون بازی ) هاوارد هاکس بازی کند . مهم آن افسون گذشته هاست که گرانت در هاله زیبایش شناور است و دنیرو برای خیلی ها نه یا حداقل هنوز نه ( می گویم حداقل ؛چون دنیرو هم بعد از بیش از ۳ دهه حضور در سینما به زعم بسیاری جز قدیمی ها محسوب می شود ) به هرحال گذشته برای خیلی ها جذابیت خاصی دارد صرفن به دلیل گذشته بودنش . یعنی برای یک نوستالژی زده حرفه ای ! ممکن است آن چیزی که الآن غبطه از دست رفتنش یا سپری شدن دورانش را می خورد در زمان خودش یک چیز معمولی بوده است که باز هم ممکن است خیلی دوستش داشته یا کمی دوستش داشته و برای خیلی حرفه ای ها اصلن دوستش نداشته ولی حالا که به گذشته تعلق دارد برایش عزیز می شود . به همین خاطر خیلی از این حرفه ای ها ممکن است حتی دوست داشته باشند که ای کاش در همان دوران زندگی می کردند . فکر می کنید دلیل این حرفها در آغاز اولین یادداشت وبلاگ چیست؟ خیلی از عاشقان زندگی در گذشته را دیده ام که تنها به دلیل ظهور اینترنت و بویژه پدیده وبلاگ نویسی اعتقادشان دچار تزلزل شده و دیگر به راحتی حاضر نیستند قرن ۲۱ را با دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی عوض کنند . قابلیت عجیب ارتباطات سریع و بی واسطه یکی از مزایای دوران معاصر است که هیچگاه در گذشته ها قابل تصور نبوده است . و شاید دلزدگان زمانه مدرن که از مسایلی چون تنگ شدن دایره حریم خصوصی ؛ ماشینیزم هر لحظه رو به تزاید و عذاب آور که در بسیاری موارد انسان را برده ماشین کرده ( نمونه بارزش در همین تهران و کلانشهرهای خودمان به وضوح قابل مشاهده است که ترافیک سنگین ؛ آلودگی هوا ؛ کمبود جای پارک و از همه بدتر آلودگی صوتی که از بوق سرسام آور ماشین ها تا نعره رانندگان عاصی در چنبره ترافیک و پشت چراغ قرمز گرفتار آمده را شامل می شود ؛ آدم را بعضی اوقات وا می دارد نه ماشین شخصی اش را سوار شود و نه اصلن از خانه بیرون برود . در این صورت اصراربه داشتن ماشین شخصی که فقط خرج برای آدم می تراشد و هیچ رفاهی برایت به همراه ندارد چیزی جز بردگی انسان در برابر ماشین را به ذهن متبادر می سازد ؟ ) و مسایلی این چنین ( که قصد کالبدشکافی تک تک آنها را در این جا ندارم چون نمی خواهم بیش از این از متن خارج شوم و به حاشیه بپردازم { هرچند معتقدم بعضی موارد حاشیه از متن جذابیت بیشتری دارد .} { امیدوارم این خروج از متن و ورود به حاشیه با این همه تعداد پرانتزها و آکلادها دلزده تان نکند چه این عادت قدیمی من است در نوشتار و گفتار به هرحال اگر چنین نظری داشته و این عادت را خسته کننده یافتید برایم بنویسید تا برایش فکری بکنم .} ) به تنگ آمده اند و آرزوی زندگی در گذشته را دارند بتوانند چند پدیده منحصر به دوران معاصر بیابند که کمی تسکینشان دهد . دنیای مجازی وبلاگ نویسی آن چیزی است که شاید بشر همیشه در آرزویش بوده ولی دور از دسترسش می یافته . به هرحال این هدیه مدرن برای خیلی ها غنیمت است و اگر تو در ترافیک ابدی خیابان ها نمی توانی یا نمی خواهی از خانه بیرون بیایی تا در جمع دوستان در کنج کافی شاپ گپی بزنید ولی می توانی درخانه خود وارد دنیای مجازی وبلاگ شوی و هرچقدر که دلت می خواهد بنویسی . این یادداشت آغازین را ( هرچند وسوسه شدم که آن را ادامه دهم و این قابلیت را هم دارد .)  همینجا به پایان می برم تا قالب ادای دینش را از دست ندهد . ادای دین به دنیای زیبای وبلاگ نویسی